یک نمی دانم

آمرانه

یک نمی دانم

آمرانه

یاد داشتی در پله ی سه هزار پنج معدن سرب و روی انگوران

 

در ارتفاع سه هزار متر از سطح دریا روی تخته سنگی  مایل به سمت چپ ام نشسته ام سمت چپی که شمال است و به جایی از دریا می رسد . ده متر به سمت شرق من پرنده ای که نام اش را نمی دانم پرنده ای که سینه اش نارنجی ست پشت اش سفید است سرش خاکستری و شاه پر های سیاه دارد تنها نشسته بر تخته سنگی و بسوی جنوب چرخیده نگاه می کند

نظرات 1 + ارسال نظر
شازده خانوم شنبه 1 تیر 1387 ساعت 03:30 ب.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

سلام دوست عزیز
من برگشتم
حال شما؟ خوبی؟؟؟؟
به نوشته ات قبطه خوردم....فوق العاده بود.

برگشتی و من هم برگشتم حالم بد نیست
تعارف ات را جدی نمی گیرم اما ریا نمی کنم کمی خوشم آمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد