مشت ام را هر جوری
بگیرم
برای تو باز است
چه گلی باشد
در دستان من
چه پوچی
در را باز کن ! پشت درم
با گلی در دستم
گلها پژمردن تو هم مُردی و هنوز در باز نشده...او نمیداند...
من مرده ام و در بی آنکه باز شود بر همان پاشنه می چرخد
به.دست.های.روزگارکه.کرد.شال.غم.سرمخیال.میکنم.هنوزمنم.که.پشت.آن.درم
تو بودی پشت در این در خراب است از پنجره بیا
گلها پژمردن تو هم مُردی و هنوز در باز نشده...
او نمیداند...
من مرده ام و در بی آنکه باز شود بر همان پاشنه می چرخد
به.دست.های.روزگار
که.کرد.شال.غم.سرم
خیال.میکنم.هنوز
منم.که.پشت.آن.درم
تو بودی پشت در این در خراب است از پنجره بیا