به غار انزوای من نیا
اما اگر
خواستی گاه سرک بکش
غار نبشته های خط خطی
این جا هم پای غریزه می لنگدو
جنازه ی من
به آخر هفته نمی رسد...
اول فرار می کنی
در کوچه های شب
بعد چند قدم
خیره نگاه می کنی
نگاه گربه ای
پخ ات نمی کنم دورر می شوم
ادامه...
مثل اکثر کارهات عمیق دوستداشتنی و تفکر برانگیز بود. لذت بردم و البته تاسفی که... داستان بلندی که گفتم اسمش روسیاه س. بعدش هم دو اعتراف. (از همیشه بیشتر به خودت نزدیک باشی) این آرزوئی که دوست دارم دیگران هم برای من داشته باشن.
سپاس آتنای عزیز داستان ات را می خوانم ، آرزو دارم اکثر لحظه هایت نه همه ی لحظات ات چسبیده به خودت باشد نزدیکِ نزدیک
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
...
...
حقّم دارن به حال ما گریه کنن...
گریستن از حقوق انسانی ست
پخ نکنی منو!
نه دور می شوم
من حواسم بهت هست که نیستی...
کاش حواس خودم هم بود سپاس از تو من ولی اگر حواس ام به نبودن ام نیست بودن تو را می فهمم
و مردگانِ سالهای پیش چه ؟؟ و یا در سالهای پیش، مردگان چه می کردند؟؟
پیش تر ها مرده ها اینقدر زنده نبوده اند و زندگان ...
مثل اکثر کارهات عمیق دوستداشتنی و تفکر برانگیز بود. لذت بردم و البته تاسفی که...
داستان بلندی که گفتم اسمش روسیاه س. بعدش هم دو اعتراف.
(از همیشه بیشتر به خودت نزدیک باشی) این آرزوئی که دوست دارم دیگران هم برای من داشته باشن.
سپاس آتنای عزیز داستان ات را می خوانم ، آرزو دارم اکثر لحظه هایت نه همه ی لحظات ات چسبیده به خودت باشد نزدیکِ نزدیک