از خواب بیدار شدم ساعت اتاق ام ساعت ۲ را نشان می دهد اما کاملن روز است به ساعت دقت می کنم به ظاهر که خراب نیست کار می کند و عقربه ثانیه شمار اش دارد هی می چرخد صدای تیک تاک اش هم که شنیده می شود یعنی دو بعد از ظهر است ؟ ! بلند می شوم و به داخل هال می روم کسی نیست .ساعت هال را نگاه می کنم آن هم دارد کار می کند و ساعت شش و نیم را نشان می دهد اما به روشنایی باز هم نمی خورد که شش صبح باشد! شش بعد از ظهر هم که نیست! شش بعد از ظهر آخر پاییز تاریک تر است دیشب را هم که یاد ام هست که بد خواب ام برد . با چه مکافاتی کی خواب ام برد؟ نمی دانم .با کمی عجله به اتاق مادر ام می روم ساعت را نگاه می کنم ساعت نه و چهل پنج دقیقه را نشان می دهد این ساعت درست است بله این ساعت درست است!
کمی کسالت این روز های بی کس مانده
سلام
ممنون از یادآوری تان
آدرس بلاگ شما را تصحیح کردم
موفق باشید
سلام
تا حالا شده ۵ شنبه بخوابی ! صبح شنبه پا شی ؟!
دیوونه تر از تو هم پیدا میشه
زیاد خودتو ناراحت نکن
خدا رو شکر کن که پا شدی !
ماچ
ساعت اتاق مادرها همیشه درسا کار میکنه. مثل خودشون که اگر روزی نباشند ساعت زندگی همه اعضا خانواده میخوابه.