یک نمی دانم

آمرانه

یک نمی دانم

آمرانه

ایزد بانو

ایزد بانوی من
بگذار
بپرستمت
چیزی نمی خواهم
بگذار تنها بپرستمت
بی آنکه

شک کنم
با من چه می کنی؟
در پی نباش
تا جهلم را اثبات کنی

آه اینک چه خدایی؟
که از پرستیده شدن تن باز می زند
خدایم را از من نگیر

فریب دروغ است
چهره پرداز نیستم
اما نقاب را می فهمم


من می فهمم
خدایم را مگیر
ای باز تابش خدا در زلال ترین آیینه
هر چقدر از خود دیو بتراشی
صنم واره سجده ات می کنم
خدای نابینا
در بند ثواب نیستم
نظرات 3 + ارسال نظر
حانیه پنج‌شنبه 2 آذر 1385 ساعت 09:28 ب.ظ http://hooyamasiha.blogfa.com/

خدای تو یه بانوی زیباست ؟. ای جااااااان خداتو میدی منم بپرستم؟
خدایی که آمر می پرسته رو فکر نمی کنم کسی ازش بگیره. یکم می پرسته بعد میده .
بهتره نقابتم بزاری نا محرم زیاده خدا ناراحت میشه مگه نه؟
:-)

اشکان چهارشنبه 6 دی 1385 ساعت 05:10 ب.ظ http://www.fekrneveshteha.persianblog.com

سلام دوست عزیز
خوشحال میشم سری هم به من بزنید

حانیه دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 04:45 ب.ظ

کجایین؟ آپ نکردین خیلی وقته؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد