روی تاقچه
نگاه کردم
و مانده
حسرت گاز
برای سیب و دندان هایم
هوس
پس لهیده میشود
ومن شرمنده سیب و چشم های حوایم
و دندان های من گاز نزده کور شدند
آدم اینقدر نفهم
می شود مگر
وعشق با اولین وسوسه متولد نشد؟
پس زنده باد شیطان !
وسیب به سر اسحاق
نمی خورد
اگر تو آنجا بودی
با جاذبه آن دو کره آبی تر از بهار
بهار
یک جین شبانه روز تمام!
... .