روی تاقچه
نگاه کردم
و مانده
حسرت گاز
برای سیب و دندان هایم
هوس
پس لهیده میشود
ومن شرمنده سیب و چشم های حوایم
و دندان های من گاز نزده کور شدند
آدم اینقدر نفهم
می شود مگر
وعشق با اولین وسوسه متولد نشد؟
پس زنده باد شیطان !
وسیب به سر اسحاق
نمی خورد
اگر تو آنجا بودی
با جاذبه آن دو کره آبی تر از بهار
بهار
یک جین شبانه روز تمام!
... .
درود بر شما دوست عزیز
وبلاگ فوق العاده ای دارید
روز ۷ آبان روز کوروش بزرگ است قرار ما در این روز در پاسارگاد تجمع کنیم و به آبگیری سد سیوند که این محوطه باستانی رو تهدید می کنه اعتراض کنیم
از شما می خوام اگر براتون ممکنه این وبلاگ رو لینک کنید و این موضوع رو تبلیغ کنید
در ضمن خیلی خوشحال می شیم شما هم با ما همراه بشید
بدرود
سیب سرخی را به من بخشید و رفت ساقی سبز دلم را چید و رفت
عاشقی های مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خندید و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد بی مروت گریه ام را دید و رفت
چشم از من کند و دل از من برید حال بیمار مرا فهمید و رفت
با غم هجرش مدارا می کنم گرچه بر زخمم نمک پاشید و رفت