چخماق ها کار نکردند
دست کبریتی هم نبود
پس این آتش از کجا شروع شد
که من در آن وطن کردم
و تو حاضری
از شر گرمای در کنارش
دستان ات را
آواره برف کنی
و در غار یخی سنگر بگیری
وقتی شروعی در کار نبوده است
چگونه می توانم
به باور جرقه و بارقه ایمان بیاورم
بگویم همه چیز تمام شد
وقتی شروع اش را من نبودم
تو نبودی
هیچ کس نبود
پایان اش از دستان من فرار می کند
باشد !
تمام این آتش را
شعله شعله
می بلعم
تا دستان تو در برف
برف اش کبود نشود
پروانه نه !
تنها گاهی در کنارش بنشین
میله ای بردارو هم بزن
آتش معبد آناهیتا را
تنها باد و شن خاموش نکرد
( احتمالن سال هشتادو شش )