روح قاتل قبیله یا مرگ ات باد ای دستی که

 

 

 

زیر دندان شان است 

هنوز مزه زنای دیروز شان

و دست های شان سنگ می زنند

 همه چیز زیر سر قبیله است

انگار هنوزحالا حالا کار دارد ....

 این دست های سنگین هنوز روی سر قبیله می چرخد

 می زند

می زند می زند تا خون

جنون تا خون فاصله کوتاه می شود

 می زند می زند تا کبود شود مثل روزگار ما

و باد نفرین می کند

وشامپانزه ها خوش حال می شوند

که  آدم نشدند

حاشا می کنند

که پسر عمویی داشته اند 

 این دست های سنگین هنوز می چرخد

روی سر...