چخماق ها کار نکردند دست کبریتی هم نبود پس این آتش از کجا شروع شد که من در آن وطن کردم و تو حاضری از شر گرمای در کنارش دستان ات را آواره برف کنی و در غار یخی سنگر بگیری وقتی شروعی در کار نبوده است چگونه می توانم به باور جرقه و بارقه ایمان بیاورم بگویم همه چیز تمام شد وقتی شروع اش را من نبودم تو نبودی هیچ کس نبود پایان اش از دستان من فرار می کند باشد ! تمام این آتش را شعله شعله می بلعم تا دستان تو در برف برف اش کبود نشود پروانه نه ! تنها گاهی در کنارش بنشین میله ای بردارو هم بزن آتش معبد آناهیتا را تنها باد و شن خاموش نکرد ( احتمالن سال هشتادو شش ) |