مسافر کوچولو پیامی بزرگ داشت بزرگ تر از بال یک پروانه شاید باغچه ی ما  

گل سرخ نداشت باد می آمد باد می آمد در باغچه ی خزانی ما چه بی موقع 

 گل داده این شاید نسترن باد می آمد باد می آمد وقتی که ایستاد چیزی 

چیزی از ما کم بود حالا این هوا هر چه قدر ابری هم شد باز باد از آن طرف که 

نمی وزد نه نمی وزد باز هم در این حفره کمی ابر بچکانیم بد نیست  

گوش هایم خواب می بینند خواب خنده که می پیچد می پیچد می پیچد  

هی می پیچد. حالا ببینیم ابر ها که رفتند سبک شده ایم یا نه ؟!