شکیبایی اش چه زود سر رفت

 

ازنگهبانی رد شدیم جزیره بی خبری پشت سرمان بود از تبعید خود خواسته بر می گشتیم مرخصی مان آغاز شده بود  در سر رسید بیست و هشتم تیر علامت خورده بود .پیچ ها را رد می کردیم با سمند زردی رادیو روشن بود ناگهان خبری به سر من شلیک شد.

و سه تصویر از جلوی چشمم گذشت یا کمی ایستاد و رد شد تصاویری از "هامون" روزی روزگاری وپیرمرد رنجوری در "شب " ابتدا این تصاویر بودند و بعد مکثی که انگار بهتی با تاخیر بود تصاویر دیگر شروع شدند.صدایی هم از حنجره ام خارج شد که نفهمیدم چه صدایی بود یا الان یادم نمی آید اما می دانم صدایی از دهانم پرید حالا دارم فکر می کنم فلسفه ی این سه تصویر در لحظه ای بدون مکث ...!

روی این گلوله نوشته بود " خسرو شکیبایی بازیگر توانای تئاتر و سینما در گذشت"