یک نمی دانم

آمرانه

یک نمی دانم

آمرانه

مسافر کوچولو پیامی بزرگ داشت بزرگ تر از بال یک پروانه شاید باغچه ی ما  

گل سرخ نداشت باد می آمد باد می آمد در باغچه ی خزانی ما چه بی موقع 

 گل داده این شاید نسترن باد می آمد باد می آمد وقتی که ایستاد چیزی 

چیزی از ما کم بود حالا این هوا هر چه قدر ابری هم شد باز باد از آن طرف که 

نمی وزد نه نمی وزد باز هم در این حفره کمی ابر بچکانیم بد نیست  

گوش هایم خواب می بینند خواب خنده که می پیچد می پیچد می پیچد  

هی می پیچد. حالا ببینیم ابر ها که رفتند سبک شده ایم یا نه ؟!

نظرات 5 + ارسال نظر
مهیار افشار پنج‌شنبه 7 آذر 1387 ساعت 07:07 ق.ظ http://esfchatroom.blogsky.com

بهترین چت روم ایرانیان

دیگه یاهو مسنجر و کلوب رو بندازید دور ! این چت روم کلی کار بره دختر و پسر داره

شازده خانوم شنبه 9 آذر 1387 ساعت 01:49 ب.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

چه عجیب و غریب...

ماهی سیاه کوچولو سه‌شنبه 3 دی 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://hooyamasiha.blogfa.com/

"چرا که زندگی ، با تمام لحضه هایش
لحضه های شادی و غم،
امید و ترس،
فقط فرصتی برای آموختن عشق است
آموختن عشق، آن گونه که می تواند باشد .
همان گونه که بوده، و همان گونه که خواهد شد ."

سلام خوابین نیستید کم پیدا شدید.
من آپ کردم خوشحال میشو سری بزنید..

ایمان جمعه 13 دی 1387 ساعت 01:45 ق.ظ http://tavassoly.blogsky.com

دلم برای مسافر کوچولو تنگ شده....

لیلا رضایی پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.lilieta.blogfa.com

سلام دوست عزیز
آن نظر بی اسم من هستم. یادم رفت اسمم را بنویسم و هر کاری هم کردم تا دوباره بنویسم نشد که نشد. اینجا را باز کردم.
شرمنده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد