طوطی نبودیم یا بودیم و شکر نبود یا بود زمانی به هند صادر می کردیم و خلاصه کاروان های قند پارسی بود که مجلد به بنگاله می رفتند. امروز هم دو سه نفری وارد می کنند و طوطی دل ما هم که بر لب شما از بهر پسته آمده بود که به شکر اوفتاد! اوف! حال از این که نگذریم حکایت داریم خوش یا کمی خوش نه خیلی کم خوش نه ای . شنیده اید که ... بار دگر روزگار چون شکر آید
من کم حافظه با کمال اعتراف به قلت سواد تاریخی کمی مثل بقیه دچار اپیدمی بسیارشایع
فراموشی تاریخی شده ام که کمی شبیه فراموش کاری تاریخی ما در بزنگاه است. بزن زنگو!
حالا این متن چرا هی دارد گشاد می شود من نمی دانم !می دانید که من از همان اول هم گفتم نمی دانم و نمی دانم های خودم را ته گوش های مفت (گوش ها یا چشم های شما) فریاد می
زنم می زنم میزنم .( می زنم به معنای شرب خمر نیست تکذیب می کنم میز نم کشیده و زن هم ربطی ندارد ) این نوشته هم که مثل آکاردون هی خیلی جا های اش باز می شود و بعضی جا های اش جمع. می گفتم کمی مشکل دارم با ... بار دگر روزگار چون شکر آید . این بار قبلی کی بوده است اگر می دانید به من نادان بگویید این بار قبلی شکرستان کی بوده؟! شما را به خدا! حالا البته با توجه به تقویم خیلی وقت است ما در وضعیت شکر به سر می بریم در واقع در دقیق تر بگویم موقعیت مربا تنها مواظب باشید شکرک! نزنید لطفن!
با تشکر کمپوت کاهو
آیت ا... باریک بین طی سخنانی با اشاره به فضای انتخاباتی قزوین گفت:برادران ما که در روستاها هستند بگویند مسجدی که با فروختن رأی درست شود، آن مسجد اشکال دارد. اگر کسی که باید برای مردم مصلحت سنجی کند مجلس نرود، شما مسئولید.
به گزارش دیدبان آیت ا... باریک بین که در جمع معنرضین به تایید صلاحیت قدرت ا... علیخانی سخن می گفت، با اشاره به تلاش های خویش در راستای انتقال شکایت مردمی نسبت به تایید صلاحیت علیخانی به شورای نگهبان افزود: من خواسته شماها و خانواده های شهدا را به برخی از افراد شورای نگهبان که موثرند رساندم. ما معتقدیم شورای نگهبان افرادی عادل هستند و آنچه را وظیفه دارند انجام می دهند.
روابط عمومی سایت خبری تحلیلی دیدبان
سلام دوست قدیمی من برگشتم سری به من بزن
سلام... وبلاگم رو تو قسمت بدها دیدم... !!!
سللم امر جان کلا منظورت چی بود ما( ارشاد و روزبه) نفهمیدیم که چی
وای.....من خیلی لذت بردم.خیلی
میخوام دوباره بخونمش بلکه شعری از توش در اومد
۵۰ ۵۰
سلام... واسم سواله که چطور با وبلاگم آشنا شدید ؟
سلام...گاهی هیچ اتفاقی نمی افتد....گاهی روزها می گذرد.بدون اینکه آب ازآب تکان بخورد.پرده ای کناربرود یعنی عکسی بشود توی یک قاب عکس آن هم کهنه بزند....ودراین..این درآرامش لعنتی.چیزی جزحس جانکاه پوچی برایمان نمی ماند.گاهی هم زندگی مثل همیشه است ..باراما ما هستیم که فرق می زنیم..فرق داریم نه از وسط سرمان...که دلمان یک چیزخاص می خواهد.یک هیجان خاص یا حتی نه..یک رویایی مرده ..اگردوست داشتید برای ماکارهایتان رابفرستد...اگردوست داشتید مارا لینک کنید..با امید روزهای بهتر در آینده....
خدمت رسیدم تشریف نداشتید
/
/
/
اما نکته های ظریفی داشت این متن و جالب بود برام زبان داستانی آن
سلام!
شما در مرز بین کمپوت کاهو بودن و کمپوت خیارشور بودن قرار گرفته اید بانمک!خوبی ؟به روزم.سری بزن!
خبر برگزاری کلاس های آقای دارابی در
سلام
مصاحبه با خانم مریم حسینیان در هرانک
ببخشید که انار شعرت را ندیدم
قشنگ بود و شعر بود
........تو می روی من حرام می مانم .........( محمد مهدی مصلحی / نوشتا )
اگر نمی دیدم حرام می مردم