به غار انزوای من نیا
اما اگر
خواستی گاه سرک بکش
غار نبشته های خط خطی
این جا هم پای غریزه می لنگدو
جنازه ی من
به آخر هفته نمی رسد...
اول فرار می کنی
در کوچه های شب
بعد چند قدم
خیره نگاه می کنی
نگاه گربه ای
پخ ات نمی کنم دورر می شوم
ادامه...
حال ام خوب نیست و بیشتر حال ام خوب نیست چون کش می آید این روز ها ومثل چرک بیرون نمی ریزد روی سطح زیادی سفید . سفید تر از ملافه یا این زیر پوش که شبیه کفن شده نمی دانم این برامدگی ذهن ام از سرطان است یا آبستن ام نمیدانم؟ آخر من که با کسی هم خوابه نشدم این توده بی شکل زنده نیست من سرطان دارم حالا باز هم نمی دانم بروم پیش دکترذهن و مغز و بناگوش یا چند تا ملین قوی بخورم شاید ذهن ام کار کرد اگر نه تنقیه کنم شاید جواب داد اگر نه تن به جراحی می دهم عذاب بکشم برای چه؟باید جراحی کنم برای کورتاژ چقدر پول می گیرند؟
مراقب خودتون باشید مارو هم نگران نکنید