یک نمی دانم

آمرانه

یک نمی دانم

آمرانه

دخیل

 

 نذر کده ام

 

 می ترسم

درخت را

به درد سر بیندازم

نذر کرده ام

 تمام نخ ها و لته های بسته به درخت کهنه ی پسته را

باز کنم

در حجم یک شب

 رها کنم با باد

مثل آرزو های پاییزی

اما درخت..

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
حسین سه‌شنبه 15 خرداد 1386 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.farahan.blogsky.com

سلام و آفرین.. شعر زیبائی بود.. شعری که توجه منو جلب کنه خیلی کم پیدا میشه!.. باور کن.. با قدرت ادامه بده.. موفق باشی

شازده خانوم پنج‌شنبه 17 خرداد 1386 ساعت 01:16 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

کاش قسمت اول ( تا به دردسر بندازم ) می اومد آخر به جای مثل آرزوهای پائیزی...
من یک کم مشکل دارم با این جمله در این شعر.
اما از اون شعرهایی بود که موضوعش برای من جدید بود.
به قول یکی از دوستان کاش به ذهن من رسیده بود.:)
ممنون از نقدهایی که برام مینویسید.سازندس

سنان پنج‌شنبه 17 خرداد 1386 ساعت 08:56 ب.ظ

ماهم تورا هستیم برو

نیما صفار شنبه 19 خرداد 1386 ساعت 03:20 ق.ظ http://afvah.persianblog.com

آن شب چرت هم بود و یک داستان از چند نفر و بسیلری چیزها که بیشتر نبودند تا بعد که لینکت کردم

نسیما شنبه 19 خرداد 1386 ساعت 08:42 ق.ظ http://lanatee2.persianblog.com

سلام خوشحالم که به من سر زدید و ممنون

آرش یکشنبه 20 خرداد 1386 ساعت 10:36 ق.ظ

برادر عزیزم شعر زیبایی بود از آن لذت بردم. به اندازه خودم دوست دارم.

نسیما پنج‌شنبه 24 خرداد 1386 ساعت 12:19 ب.ظ http://lanatee2.persianblog.com

لام من وبم لعنتی ۲ است و ایمان لعنتی اشتباه گرفتی

احمد فکراندیش شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 07:16 ب.ظ

درود
آقای توکلی
از اینکه لطف کردید به دانوش لینک دادید سپاسگذارم
بدرود و موفق باشید

فاطمه یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 02:08 ب.ظ http://dey.blogsky.com


.... بدون اینکه به تو فکر کنه به این فکر میکنه که چند نفر این نذر رو کرده اند ؟!

راد شنبه 28 مهر 1386 ساعت 11:38 ب.ظ

خب این که خیلی قشنگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد