یک نمی دانم

آمرانه

یک نمی دانم

آمرانه

پا شو پاشو پاشو گلدونو بیار وقتشه سنبل بکاریم اگه نوروزم نیاد با یه غزل عید میاریم نگو فروردین ما چند سالی مونده تا بیاد عید عاشق هر شبه تقویم ساعت نمی خواد بی بهارم میشه گاهی خواب نرگس ببینیم وقت بی وقت تو خونه سفره ی هفت سین بچینیم سینی سبز سرود گوشه انبار هنوز رو سرانگشتای تو سوز خوش تار هنوز یه سبد سلامتی هنوز تو گنجه تنه یه کتاب خورشید هنوز تو بقچه ی دل منه من دیگه منتطر هیچ کسی س نیستم که بیاد دل من از آسمون معجزه اصلا نمی خواد چشم به راه چه کسی نشستی پشت پنجره؟ دست بی منت تو پر از بهار منتظره شهریار قنبری
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد